شاهنشاهی سلوکی
پس از مرگ اسکندر در سال 323 پ.م.، میان سرداران او، نبردی دراز بر سر فرمانروایی در گرفت. امپراتوری اسکندر چند پاره شد. سلوکوس، یکی از سرداران اسکندر، در سال 312 پ.م.، فاتحانه به بابل وارد شد و
نویسنده: محمدهادی محمدی، شکوه حاجی نصرالله
آغاز فرمانروایی سلوکیان
پس از مرگ اسکندر در سال 323 پ.م.، میان سرداران او، نبردی دراز بر سر فرمانروایی در گرفت. امپراتوری اسکندر چند پاره شد. سلوکوس، یکی از سرداران اسکندر، در سال 312 پ.م.، فاتحانه به بابل وارد شد و این آغاز حکومت یونانیان بر سرزمینهای خاوری امپراطوری اسکندر، یعنی ایران، میاندورود، فلسطین، سوریه و بخشی از آسیای صغیر بود. این حکومت به نام سلوکیان شناخته شده است.روش فرمانروایی سلوکیان
روش فرمانروایی سلوکیان، ریشه در اندیشهی کهنی داشت که پیروزمندان را مالک دارایی و زندگیِ شکستخوردگان به شمار میآورد. حکومت سلوکیان را مقدونیان اداره میکردند. در این فرمانروایی، تبارهای غیر مقدونی از نظر اجتماعی در پستترین پایه جای داشتند.سلوکیان، کم و بیش سیاست اقتصادی و نظامی اسکندر را دنبال کردند. پادشاه، فرمانده بزرگ بود و قدرت نامحدود داشت. دستور او در حکم قانون بود. شاه و ملکه، همان ایزدان پنداشته میشدند. سلوکوس مانند اسکندر کوشید تا نسبت خود را به یکی از خدایان یونان باستان برساند. همین فکر سبب شد که شاهان سلوکی خود را از نژاد و نسل خدایان بدانند و مردم را به پرستش خود بخوانند.
دولت سلوکی از نظر اداری به چندین ساتراپنشین تقسیم میشد. این تقسیمبندی، همسان با ساختار حکومت هخامنشی بود. فرمانروائیان ساتراپها را پادشاه بر میگزید. از ساتراپنشینها هم چون گذشته مالیات میگرفتند.
تودهی مردم و سلوکیان
مردم ایران، روز به روز فقیرتر میشدند. از مردم، مالیاتهای گوناگونی چون خَراج تاج، خَراج نمک، خَراج سرانه و... میگرفتند. درآمد سالیانهی زمین نیز به خزانه سرازیر میشد. شاه همهی ثروت و سود کشور را در دست خود، انباشته بود. حقوق و منافع ملّت زیر پا گذاشته میشد. بدینسان، تنها گروهی اندک، چون شاه و خانوادهاش، دربار، سرسپردگان و بازرگانان بزرگ از ثروت برخوردا بودند.جنگهای سلوکیان و هزینههای نظامی، درباری و دیوانی آنان، اوضاع مردم را بدتر میکرد. در این وضعیت، دشمنی ایرانیان و سلوکیان، شدید و شدیدتر میشد.
شهر سازی سلوکیان
سلوکیان چون اسکندر به ساخت شهر (پولیس)ها پرداختند. آنان میخواستند جامعهای با اندیشه و کردار یونانیان پدید آورند. این شهرها تکیهگاه نیرومند دستگاه دولتی آنان بود. هزاران بازرگان و پیشهور یونانی در شهرهای جدید ساکن شدند.در شهرهای یاد شده، دو گروه زندگی میکردند:
- افرادی که از حقوق شهروندی برخوردار و عضو مجمع شهر (پولیس) بودند. آنان که شهروندان درجهی یک به شمار میآمدند، تبار یونانی یا مقدونی داشتند.
- بقیّهی ساکنان، بیگانه شمرده میشدند. آنان از حقوق شهروندی بیبهره بودند.
این شهرها پیرو شاه بودند. بنابراین، خودگَردانی مجمع پولیس، از حدود زندگی و امور داخلی شهر تجاوز نمیکرد. بخش یونانینشین شهر سلوکیه (1)، شورایی سیصد نفری داشت. پارسیان و مردم سوریه، راهی به این سازمان شهری نداشتند. در ایران، جامعهی شهرنشین جدید بر ایرانیان برتری داشت.
در این شهرها گاه تعداد یونانیان از بومیان ایرانی بیشتر بود. آنان دبستانهای یونانی (گیمنازیوم) برای کودکانشان دایر میکردند و مراسم مذهبی، از جمله پرستش کاهن بزرگ (ملکه) برپا میداشتند و بندگان با تقدیم شهر به خدایان آزاد میشدند. احتمالاً در درون این شهرها قومی تازه از آمیختگی دو قوم ایرانی و یونانی پدید میآمد.
از سویی دیگر در سرزمین ایران، طبقه اشرافی جدیدی به وجود آمد. این طبقهی اشرافی، زمینداران یونانی و مقدونی بودند که املاک آنان در کنار املاک زمینداران بزرگ ایرانی جای داشت.
آشکار است که با این وضع، زندگی تودهی مردم، بسیار سخت و طاقت فرسا بود. از این رو تودهی مردم، بیش از پیش به راههای رهایی میاندیشیدند.
روستاییان و پولیسها
روستاییان در زمینهای گِرد شهرهای نو (پولیسها) کار میکردند. از کار روستاییان سود سرشاری به کیسهی بزرگان سرازیر میشد. این تودهی بزرگ که در بیرون شهرها، در دهکدهها و اطراف شهرها زندگی میکرند، خارج از تسلط و تأثیر یونانیان باقی ماندند. تضادی که میان جامعهی شهرنشین و جامعهی روستایی وجود داشت، شکافی بین آنان پدید آورد و از همان دوران، پایههای دشمنی آینده گذاشته شد.تأثیر شهرهای یونانی بر جامعه ایرانی
این شهرها در واقع سازمانهای اجتماعی سیاسی و قضایی مورد نیاز طبقهی ممتاز و بهرهکش را سازماندهی کرد. با این سازماندهی، طبقات ممتاز، تا حدودی از بندها و تنگناهای دینی و عادتهای به جا مانده از دوران پدرشاهی آزاد شدند. بنابراین، شرایط برای بهرهکشی از طبقات پایین، مناسبتر شد. همین کارکرد جدید بود که طبقهی ممتاز بهرهکش بومی را زیر تأثیر شدید فرهنگ یونانی قرار داد. امّا دلیلی در دست نیست که نمایانگر نفوذ زبان و فرهنگ یونانی از دربارها و اشراف به عموم مردم باشد.فرهنگ هِلِنی
به یاد دارید که گفتیم بسیاری از صنعتگران یونانی به دنبال سپاهیان اسکندر به خاور زمین یورش بردند. آنان در شهرهای خاور زمین، پیشههای جدیدی را به وجود آوردند. استادان و پیشهوران محلی نیز از تجربههای فنی ایشان پیروی کردند. در همین حال، سنّتها و رسوم محلّی نیز در تازهواردان تأثیر گذاشت.زبان یونانی، زبان رسمی دولت سلوکی بود که بزرگان محلی آن را پذیرفتند. تئاتر و ادبیات و علوم یونانی نیز با زبان ایشان پذیرفته شد. همچنین در معماری، شیوههای نوینی پدیدار شد که از آمیختگی معماری یونان و معماری ملتهای خاور زمین به وجود آمد.
از پیوند یونانیان و اقوام خاوری، گروهی از مردم دو رگه پدید آمدند. هم چنین آمیزش دیدگاههای مذهبی و آمیختگی باورها نیز صورت گرفت. در نتیجهی این تماسها و تأثیرات دو جانبه، فرهنگ نوینی به وجود آمد که "فرهنگ هِلِنی" خوانده شد.
فرهنگ یاد شده، تنها بین بزرگان رایج بود. این تصوّر که فرهنگ هِلِنی در قلمرو خویش تنها فرهنگ رایج بود، نادرست است. فرهنگ هلنی در واقع در هر محیط نژادی و فرهنگی، تا اندازهای سنتها و شیوههای زیستی آن محیط را در بر میگرفت و بدین سبب، در سرزمینهای گوناگون به اشکال ویژه و گوناگون در آمد.
در این فرهنگ، عناصر یونانی و محلّی، هر دو شرکت داشتند و بر هم تأثیر گذاشتند. این فرهنگ بر سه امپراتوری بزرگ هِلِنی، یعنی مقدونیه، سوریه و مصر آن زمان حاکم بود. در امپراتوری سلوکیان، ایرانیان، به ویژه مردم پارس، ویژگیهای اجتماعی خود را نگه داشتند و کمتر با دیدگاهها و اندیشههای فلسفی و اجتماعی یونانیان آشنا شدند.
تأثیر تمدّنهای خاور و باختر بر یکدیگر
فرمانروایی سلوکیان، استبداد مطلق بود. مقامها را شاه واگذار میکرد. هیچ مجلس یا شورایی قدرت این فرمانروایی را محدود نمیساخت. ساخت حکومت سلوکی، همان ساخت حکومت هخامنشیان بود. در دربار سلوکیان، پردهداران و خواجه سرایانی که لباسهای یراقدار یک شکل داشتند، به صف میایستادند و موسیقی خاور زمین به گوش میرسید و از نشانههای یونان، فقط لباسهای زیر و زبان یونانی بر جای مانده بود.با ساخت شهرهای جدید، هِلِنیسم در آسیای باختری، با شتاب، امّا نه چندان ژرف، پیشروی کرد. امکانات سرزمینهای خاوری، سیلی از ماجراجویان، کوچندگان، نویسندگان، سربازان، بازرگانان، هنرمندان، پزشکان و دانشمندان را از یونان به این سرزمینها روانه کرد؛ اگر چه پیش از اسکندر نیز یونانیان، مقامهای بالایی در دربار شاهان ایران داشتند.
این شهرها شکل جدیدی داشتند. خیابانها سنگفرش شده و تمیز بودند. آب آشامیدنی و فاضلابهای شهرها به سبک جدید در آمده بود. آموزشگاهها، کتابخانهها و تماشاخانهها و ادبیات گسترش یافته بود. به کسی با فرهنگ میگفتند که زبان یونانی را میدانست و از نمایشنامههای یونانی لذت میبرد. امّا تودههای مردم، به زبان مادری خود حرف میزدند، راه و روش زندگی خود را داشتند و ایزدان خویش را میپرستیدند.
نزدیک به یک سده، باختر آسیا از آن اروپا بود و راه برای چیرگی روم و بالاخری برتری مسیحیت که آمیزهای از جریانها و دیدگاههای فکری گوناگون بود، باز شد، امّا آسیا مغلوب باختر نشد؛ زیرا تاجر سامی و بانکدار یهودی، خطّ میخی را پاس داشتند. آنان زبان یونانی را در دنیای بازرگانی، زبانی درجه دوم میدانستند. علم نجوم و کیمیاگری شرقی، جای هیئت و فیزیک یونانی را گرفت. شاهان یونانی و امپراتوران رومی، به روش شاهان خاور زمین، به ایزدان روی زمین تبدیل شدند. حقّ آسمانی شاهان از راه روم و قسطنطنیه به اروپای نو پیوند خورد. زنون فیلسوف باور خاور زمینی تسلیم و جبر را به فلسفهی یونان وارد کرد. یونانیها به آسانی ایزدان خاور زمین را که همان ایزدان خودشان بودند، پذیرفتند و شاید بتوان گفت که ژرفترین نتیجهی کشور گشایی اسکندر، خاورگرایی در روح اروپا بود. آری، تمدّن آسیا کهنتر و ژرفتر از آن بود که روح خود را تسلیم کند. چنین بود که یونانیان اندک اندک در آسیا حل شدند و این آمیختگی تدریجی در ضعف قدرت سلوکیها مؤثر بود.
طبقات اجتماعی در دورهی سلوکیان
در دورهی سلوکیان، کشاورزان و پیشهوران در روستاها و شهرهای ایران فعّالیّت میکردند. درباریان، صاحب منصبان شاهی، مأموران بلند پایه، زمینداران بزرگ و روحانیان از حقوق و اختیارات فراوانی برخوردار بودند.سلوکیان، کم و بیش از سیاست اقتصادی اسکندر پیروی کردند. آنان با رواج پول واحد و ثروتهایی که اسکندر و جانشینان او گِرد آورده بودند، به گسترش فعّالیّتهای اقتصادی افزودند. بازرگانی رواج فراوان یافت. در این دوره، سرعت ارتباطات و حمل و نقل به بالاترین درجهی خود رسید. جز دوران پس از اختراع ماشین بخار، هیچ عصری از این جهت نمیتوانست با آن دوره رقابت کند.
بافت این جامعه براساس فرماندهی چهارگانه، یعنی رئیس خانه، رئیس ده، رئیس قوم و رئیس کشور شکل گرفته بود. این "زنجیرهی دودمانی" تا سدههای دراز، حتّی پس از سقوط حکومت ساسانیان برجا ماند.
جامعهی سلوکی شامل تعدادی از کارگزاران بلند پایه و درباریان بود و در مرتبهی پایینتر، کارگزاران سازمانها و سپس بازرگانان جای داشتند. همچنین باید از سپاهیان نیز در این طبقهبندی یاد کرد.
هنر ایرانی در زمان حکومت بیگانگان
ویژگیهای هنر ایران در فاصلهی میان سقوط حکومت هخامنشیان و برآمدن سلسله پارتیان که نزدیک دو سده طول کشید، کاملاً روشن نیست. آثار هنری به جای مانده از این دوران به سه گروه تقسیم میشوند:1. هنر ایرانی: آثاری که از روی هنر کهن ایران الگوبرداری شده اند.
2. هنر ایرانی - یونانی: آثاری که از آمیزش هنر یونان و ایران به وجود آمدهاند. در اینگونه، تلقّیهای هنر ایرانی و یونانی از زندگی و زیبایی در هم آمیختند. اگرچه این هنر دو رگه، برآیند تماس دو فرهنگ ایرانی و یونانی بود، هنر یونانی بر روح اثر چیرگی داشت.
3
. هنر یونانی:
آثاری که برگرفته از هنر یونانیاند.هنرمندان ایرانی و یونانی، همواره میکوشیدند تا آثار هنری خود را با سلیقه و دیدگاه درباریان هماهنگ کنند.
ادیان در حکومت سلوکیان
در امپراتوی اسکندر، تودههای مردم به زمان مادری خود حرف میزدند و ایزدان نیاکان خویش را میپرستیدند. سلوکیان نیز به پیروی از اسکندر، از مداخله در امور فرهنگی مردم و ایجاد محدودیت برای آداب و رسوم آنان خودداری میکردند. امّا آنتیوخوس چهارم، پادشاه سلوکی، گونهای سیاست دینی و فرهنگی غیر واقعبینانه، سختگیرانه و خشک اندیشانه را دنبال میکرد. او فرمان داد تا همه ساکنان قلمروش به صورت ملتی واحد در آیند و از آداب و قوانین خویش دست بردارند. همه مردم غیر یهودی اورشلیم از این فرمان پیروی کردند، امّا بسیاری از مردم یهودی، مرگ را بر زیر پا نهادن آیین خویش ترجیح دادند. هنگامی که آنتیوخوس چهارم کشته شد، یهودیان، کارگزاران حکومت یونانی را کشتند و معابد خود را به صورت دیرین درآوردند.از سویی دیگر، ساخت شهرهای جدید، سبب دگرگونیهایی در سنّتهای پدرشاهی و ادیان کهن شد.
ایزد بانوی آناهیتا در عصر سلوکی
پس از به آتش کشیدن پرسپولیس به دست مقدونیان، پرستشگاهی در آن جا ساخته شد که پیکرهای از آناهیتا در آن جای داشت. این پیکره، آمیزشی از ویژگیهای ایزد بانوی ایرانی و آرتمیس (2) و آتنا (3)، ایزد بانوان یونانی بود. یونانیان در نظر داشتند که با این کار، تأثیر دو جانبهی فرهنگ یونانی و ایرانی را نشان دهند.از اواخر دورهی هخامنشیان، بین ایزد بانوان آرتمیس و نانایا (4) و آناهیتا همسانیهایی وجود داشت. و در نقشهایی چون سکّهای که در شوش یافته شده، ایزد بانویی به شکل آرتمیس در میان هالهای از نور دیده میشود. این ایزد بانو همان آناهیتاست.
پینوشتها:
1. شهری که در زمان سلوکوس و به سال 301 پ.م. در کرانهی دجله ساخته شد.
2. ایزد بانویی پرستشگاههایی در یونان داشت. او جانشین یکی از ایزدان کهن حاصلخیزی و باروری آسیا بود.
3. ایزدبانوی خرد و دانایی،، خدایی یونانی و نگهبان شهر آتن بود.
4. در اساطیر سومری ایزدماه بوده است و پس از آن به ایزدبانو تبدیل شده است. ایزد بانویی سامی که شیر نماد اوست.
محمدی، محمد هادی و حاجی نصرالله، شکوه؛ (1390)، فراز و فرود از حملهی اسکندر مقدونی تا پایان شاهنشاهی ساسانی ازمجموعهی داستان فکر ایرانی (2)، تهران: نشر افق، چاپ چهارم
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}